Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
coxswain
U
مباشر کشتی
ship broker
U
مباشر مالکین کشتی
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
shipowner
U
مالک کشتی
marker ship
U
کشتی نماینده
dedications
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
superintendents
U
مباشر
minders
U
مباشر
intendant
U
مباشر
minder
U
مباشر
proctor
U
مباشر
foreman
U
مباشر
case of need
U
مباشر
superintendent
U
مباشر
steward
U
مباشر
stewards
U
مباشر
supervisors
U
مباشر
supervisor
U
مباشر
churchwardens
U
مباشر
churchwarden
U
مباشر
overseers
U
مباشر
overseer
U
مباشر
seneschal
U
مباشر
conductors
U
مباشر
perpetrators
U
مباشر
perpetrator
U
مباشر
ganger
U
مباشر
bailiffs
U
مباشر
bailiff
U
مباشر
manager
U
مباشر
managers
U
مباشر
conductor
U
مباشر
foremen
U
مباشر
district overseer
U
مباشر
principal offender
U
مباشر
shipper
U
مباشر حمل
stewards
U
مباشر نافر
supervisory
U
مباشر پیشه
superintendent
U
نافر مباشر
commissary
U
گماشته مباشر
commissaries
U
گماشته مباشر
foreman
U
مباشر کارگران
supervisory staff
U
کارمندان مباشر
foremen
U
مباشر کارگران
superintendents
U
نافر مباشر
forehands
U
سرعمله مباشر
steward
U
مباشر نافر
forehand
U
سرعمله مباشر
perpetrators
U
مباشر در جرم مرتکب
perpetrator
U
مباشر در جرم مرتکب
managing board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
management board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
principal offender
U
مباشر در جرم مجرم اصلی
board of managers
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
possessor
U
مالک
lords
U
مالک
lord
U
مالک
angel
U
مالک
ownerless
U
بی مالک
angels
U
مالک
landlords
U
مالک
landlord
U
مالک
proprietors
U
مالک
owner of a property
U
مالک
landed
U
مالک
owners
U
مالک
proprietress
U
مالک
proprietresses
U
مالک
owner
U
مالک
possessors
U
مالک
have
U
مالک
having
U
مالک
homeowner
U
مالک
proprietor
U
مالک
homeowners
U
مالک
owning
U
مالک بودن
yeomen
U
مالک جزء
seis
U
مالک شدن
own
U
مالک بودن
reputed owner
U
مالک اعتباری
owns
U
مالک بودن
freeholder
U
مالک مطلق
yeoman
U
مالک جزء
owned
U
مالک بودن
to possess
U
مالک بودن
to have
U
مالک بودن
to hold
U
مالک بودن
householders
U
مالک خانه
householder
U
مالک خانه
apollyon
U
مالک دوزخ
absentee landlord
U
مالک غایب
yeomanly
U
مالک جزء
smallholder
U
خرده مالک
smallholders
U
خرده مالک
to have possession of
U
مالک بودن
absentees
U
مالک غایب
sole owner
U
مالک منحصر
goodman
U
خرده مالک
ground landlord
U
مالک عرصه
absentee
U
مالک غایب
holding company
U
شرکت مالک
timocracy
U
مالک سالاری
car owner
U
مالک اتومبیل
joint owner
U
مالک مشاع
at the owner's risk
U
بعهده مالک
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
yeomen
U
خرده مالک کشاورز
yeoman
U
خرده مالک کشاورز
owner of root or seed
U
مالک اصله یا حبه
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
to have something
U
مالک چیزی بودن
laird
U
ملاک خرده مالک
deforce
U
بزورمالی را از مالک گرفتن
lairds
U
ملاک خرده مالک
to have something at one's disposal
U
مالک چیزی بودن
yeomanly
U
خرده مالک کشاورز
esquire
U
مالک زمین ارباب
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
benefical owner of an estate
U
مالک بهره برداریک دارایی
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
tenant at will
U
متصرف به میل و اراده مالک
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
foreclose a mortgage
U
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict
U
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
representatives
U
نماینده ها
indicant
U
نماینده
delegates
U
نماینده ها
indicatory
U
نماینده
agents
U
نماینده
indicator
U
نماینده
deputies
U
نماینده
deputy
U
نماینده
doer
U
نماینده
doers
U
نماینده
representative
U
نماینده
representatives
U
نماینده
deligate
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
commissioner
U
نماینده
depts
U
نماینده
delegate
U
نماینده
delegating
U
نماینده
delegates
U
نماینده
dept
U
نماینده
factor
U
نماینده
factors
U
نماینده
proxy
U
نماینده
attorney
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
nominee
U
نماینده
proctor
U
نماینده
agent
U
نماینده
mercantile agent
U
نماینده
agencies
U
نماینده
agency
U
نماینده
nominees
U
نماینده
delegated
U
نماینده
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
priority indicator
U
نماینده اولویت
consular agent
U
نماینده کنسولی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com